سفارش تبلیغ
صبا ویژن
عکس و اس ام اس و خیلی چیز ها برای دانلود



موضوع مطلب :

سه شنبه 89 تیر 1 :: 8:38 عصر
محمد بنواری

  به یارو می گن با وطن جمله بساز می گه : من دیروز سر و تنم را شستم   می گن : خره وطن با طی دسته داره   می گه : اتفاقا ً منم با طی دسته دار خودم رو شستم


اگر دیدی جوانی به درختی تکیه کرده، بدان بنزین نداره سکته کرده

یک روز دو تا خالیبند واسه هم خالی می بستند. اولی میگه: ما یه کوه کنار خونه مون داریم که هر وقت می گیم جاسم، دو سه بار میگه جاسم.... جاسم.... جاسم.... دومی میگه: این که چیزی نیست، ما یه کوه داریم کنار خونه مون که هر وقت می گیم جاسم، میگه: کدوم جاسم


به عربه میگن: در رو ببند هوای بیرون سرده. میگه: مثلا اگر من در رو ببندم هوای بیرون گرم میشه؟

 

یه روز یه کشیش به یه راهبه پیشنهاد می کنه که با ماشین برسوندش به مقصدش… راهبه سوار میشه و راه میفتن… چند دقیقهء بعد راهبه پاهاش رو روی هم میندازه و کشیش زیر چشمی یه نگاهی به پای راهبه میندازه… راهبه میگه: پدر روحانی ، روایت مقدس ??? رو به خاطر بیار… کشیش قرمز میشه و به جاده خیره میشه… چند دقیقه بعد بازم شیطون وارد عمل میشه و کشیش موقع عوض کردن دنده ، بازوش رو با پای راهبه تماس میده… راهبه باز میگه: پدر روحانی! روایت مقدس ??? رو به خاطر بیار!… کشیش زیر لب یه فحش میده و بیخیال میشه و راهبه رو به مقصدش می رسونه… بعد از اینکه کشیش به کلیسا بر می گرده سریع میدوه و از توی کتاب روایت مقدس ??? رو پیدا می کنه و می بینه که نوشته: «به پیش برو و عمل خود را پیگیری کن… کار خود را ادامه بده و بدان که به جلال و شادمانی که می خواهی می رسی»!


ای به دل بسته ، قدری آهسته


کن مدارا با ، زینب خسته


...یا حسین مظلوم
 

روزی مردی به سفر میرود و به محض ورود به اتاق هتل ، متوجه میشود که هتل به کامپیوتر مجهز است . تصمیم میگیرد به همسرش ایمیل بزند . نامه را مینویسد اما در تایپ ادرس دچار اشتباه میشود و بدون اینکه متوجه شود نامه را میفرستد . در این ضمن در گوشه ای دیگر از این کره خاکی ، زنی که تازه از مراسم خاک سپاری همسرش به خانه باز گشته بود با این فکر که شاید تسلیتی از دوستان یا اشنایان داشته باشه به سراغ کامپیوتر میرود تا ایمیل های خود را چک کند . اما پس از خواندن اولین نامه غش میکند و بر زمین می افتد . پسر او با هول و هراس به سمت اتاق مادرش میرود و مادرش را بر نقش زمین میبیند و در همان حال چشمش به صفحه مانیتور می افتد: گیرنده : همسر عزیزم موضوع : من رسیدم میدونم که از گرفتن این نامه حسابی غافلگیر شدی . راستش انها اینجا کامپیوتر دارند و هر کس به اینجا می اد میتونه برای عزیزانش نامه بفرسته . من همین الان رسیدم و همه چیز را چک کردم . همه چیز برای ورود تو رو به راهه . فردا میبینمت . امیدوارم سفر تو هم مثل سفر من بی خطر باشه . وای چه قدر اینجا گرمه !!

< src="http://www.oxinads.com/showbanneri.php?b=ODk2&a=Mg==&bs=OQ==&s=MTIweDYw&u=36860&text=1" type=text/java> < marginWidth=0 marginHeight=0 src="http://www.oxinads.com/showbanner_frm.php?ref=http%3A//www.google.com/search%3Fhl%3Dfa%26source%3Dhp%26q%3D%25D8%25AC%25DA%25A9%26lr%3D&loc=http%3A//www.hamedaazami.persianblog.ir/" frameBorder=0 width=0 scrolling=no height=0 allowTransparency>




موضوع مطلب :

سه شنبه 89 تیر 1 :: 2:5 عصر
محمد بنواری

انواع کد های جدید جاوا تغییر شکل موس